کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام

شاعر : محسن صرامی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : غزل    

قرنی از تخریب رد شد سهم ما شرمندگی‌ست           سهم ما از این سکوت و این بلا شرمندگی‌ست

دست روی دست بگذاریم تا کی تا کجا           قسمت ما تا به کی یا تا کجا شرمندگی‌ست


شرطه‌ها با چکمه آنجا رفت و آمد می‌کنند           کار ما از دیدن این صحنه‌ها شرمندگی‌ست

روی پرهای کبوترها غبار است و غبار           پس نصیب ما در این حال و هوا شرمندگی‌ست

وای من آنجا زیارت نامه خواندن مشکل است           اولین خط زیارت نـامه با شرمندگی‌ست

جای گنبد جای گلدسته در آنجا خالی است           ذکر ما در محضر خیرالنسا شرمندگی‌ست

از خجالت آب شد شاعر کنار این ردیف           در مدینه نام این صحن و سرا شرمندگی‌ست

: امتیاز

غربت ائمه بقیع علیهم السلام و مصائب آن

شاعر : محمد قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن قالب شعر : غزل

تو بیکـرانـه‌ای و داغ بیکـرانه دیـده‌ای           عجـیب بی‌وفـایی از اهل زمانه دیده‌ای

فقط نه اینکه دیده‌ای کبود، رنگ یاس را           تو خون تازه لحـظۀ دفن شـبانه دیده‌ای


تو روی بازوی امانت خـدا و مصطفی           رَدّ غـلاف تیغ و جـای تـازیـانه دیده‌ای

تو سالهای‌ سال شب‌ به‌ شب سر مزار او           اشک امـام بی‌کَــس مرا روانه دیـده‌ای

حریم حُـرمـتی ولی شـبـیه بیت فاطـمه           زیاد از آن هجوم‌های وحـشیانه دیده‌‌ای

وقت وداع از مدیـنه زینب و حسین را           فتاده روی خاک قـبـر بی‌نشـانه دیده‌ای

چه‌قدر مهدی آمده سر مزار چار امام؟           چقدر بزم روضه‌های مخفیانه دیده‌ای؟

به‌لُطف اُمِّ‌بی‌بَنین تو‌ ای فراتر از زمین           چه‌قدر مجلس عـزای مادرانه دیده‌ای!!

سخن تـمام شد ولی غـم تو نا تـمام ماند           که بیکـرانـه‌ای و داغ بیکـرانه دیـده‌ای

: امتیاز

غزل مناجاتی با خداوند کریم

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

باز هم با رحمتی مشهود بخشیدی مرا            تا که یک «العفو» گفتم زود بخشیدی مرا

اشکـهایم راهیِ دریـای غـفـران تو شد            غرق کردی بنده را در جود بخشیدی مرا


بد شکـستم تـوبه‌هـایم را ولیکن باز هم            تا که برگشتم! شدی خشنود بخشیدی مرا

من گنهکارم ببین پرونده‌ام سنگین شده            گفتم و با شیوه‌ای پُر سود بخشیدی مرا

شد حسابم پاک و شد عشقِ تو سودِ این حساب            پاک شد هر قدر عصیان بود! بخشیدی مرا

تا ابد چـشم امـید من به تو محـدود شد            بسکه بی‌اندازه نامحـدود بخـشیدی مرا

خواند در گوشم که برگرد و نرو، توبه نکن            تا که نفْسم را کنی نابود بخشیدی مرا!

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی و روضه سیدالشهدا علیه السلام

شاعر : محمد زوار نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

دو سه شب مانده فقط، فرصتمان محدود است           رحم کن گرچه گدای تو گنه آلود است

وای بر من اگر امشب نخـری بارم را           آه پس من چه کنم نفس خـطاکـارم را؟


هیچ کس مثل من خسته پـریـشان نشده           روزه‌هـایـم سـپـر آتـش سـوزان نـشـده

دانه دانه‌ گـنـه من شده صـدها خـروار           ماندم از فیض نمازی که قضا شد هربار

در سرم جز هوس و خواهش نفسانی نیست           خبری دیگر از آن سجدۀ طولانی نیست

جای مظلـوم، ستـم‌پـیـشه هم‌آغـوشم شد           از عـلـی گـفـتم ‌و اَیـتـام فـرامـوشم شـد

معصیت کم کم از این خانه مرا دورم کرد           خویِ دنیـا طلـبی بود که مغـرورم کرد

سَیدی، صیـد شدم در شهـواتم، الغـوث           سخت دلواپس میزان‌و صراطم، الغوث

بی‌نـوایم، به گـدا نـان ‌و نـوایی بـرسان           درد دارم چه کـنم؟ زود دوایی برسـان

نسخـه‌ای نیست بـجـز گریـۀ بر ثـارالله           )هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم‌الله)

سر مولا به روی نـیـزۀ اعـدا می‌رفت           نالـۀ خـواهـر او بـود که بـالا می‌رفـت

به هـمان گـریـۀ بی‌تـاب، الـهـی العـفـو           بـه لـب تـشـنـۀ اربـاب، الـهـی الـعــفـو

: امتیاز

غزل مناجاتی با خداوند کریم

شاعر : مرضه عاطفی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : غزل

بیـچـاره و فـقـیرم، یارب الهی العفـو            از دست خود اسیرم، یارب الهی العفو
این نـفْـسِ لاأبـالـی حـال مرا گـرفـتـه            از اشـتـباه سـیـرم، یا رب الهی العـفـو


کم معصیت نکردم! کافیست خبط و خسران            ابلـیـس کرده پیـرم، یا رب الهی العفو
درمـانـده‌ام! نـدارم جز آه در بـسـاطم            از شرم سر
به زیرم، یارب الهی العفو
دادی بها به این بد! اما به جای جبران            دائم بهـانه گـیـرم! یا رب الهی العـفـو
ممنون که راه دادی! حالا که نیمهٔ‌شب            خورده به تو مسیرم، یارب الهی العفو
هر طور هست باید رزق شهـادتم را            از دست تو بگیرم، یا رب الهی العفو
تا اینکه بین روضه، رو به ضریح ارباب            در کـربلا بمـیرم، یا رب الهی العفـو!

: امتیاز

غزل مناجاتی با خداوند کریم

شاعر : هستی محرابی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : غزل

امشب گـنـاهِ دل را با آبِ توبه شـسـتم            من با خدای خوبم عهدی دوباره بـستم

گـفـتم که بارالـها! من عـبدِ رو سـیاهم            چون پـردۀ حـیا را با هر گـنه گـسستم


از لطفِ بیکرانت یک فرصتی دگر ده            شاید که فائق آیم از هر چه فعـلِ پستم

خود شاهد و گـواهم در ورطـۀ گـناهم            بر خوانِ رحمتِ تو دور از ادب نشستم

در شکرِ نعـمـتِ تو من فـاقـدِ سـپـاسـم            در کفر و ناسپاسی آخر بگو که هستم

آگه ز هر خـطـایم امّـا سـر از نـدامت            در دفـتـرِ تـمـرّد تـقـصـیـرِ در الـسـتـم

اغماض از خطا کن این رو سیه ببخشا            آن روز اگر تو دادی پرونده‌ام به دستم

یـا رب تـفـضّلی کن بر بـنـدۀ حـقـیرت            در کوی حق‌پرستان از جان تو را پرستم

ای منتهای رحمت بر من عـنایتی کن            گرچه سر از جهالت عهدِ تو را شکستم

یا رب ز درگهِ خود این روسیه مرانی            من هر که هرچه هستم آن بنده تو هستم!

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی با خداوند و روضۀ حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

پـای کـوه عـفـو تو کـوه خـطا آورده‌ام            دست من خالی ست پیش تو ترا آورده‌ام

ای که پوشاندی مرا وقت گناه و معصیت            کوله بار جرم خود را بی‌صدا آورده‌ام


دست و پاگیرم بکش روی سرم دستی فقط            بر سرم با دست خود خیلی بلا آورده‌ام

دل شکـستم، آمدم حالا دلـم را بشکـنی            زیر و روکن این بنا را، ربّـنا آورده‌ام

قول دادی که ضرر کردم خودت جبران کنی            ظرف خـالی را به امّـید عـطا آورده‌ام

هر کسی را که کسی را هم ندارد میخری            من ضمانت‌نامه از سوی رضا آورده‌ام

چـادر خـاکـی زهـرا را گـرفـتـم آمـدم            مـادرم را واسـطـه پیـش شـما آورده‌ام

از شب قدر تو جاماندم خجالت می‌کشم            آبـروی رفـتـه پـیـش مـرتـضا آورده‌ام

حسرت چای نجف در سفره افطارم است            خواب دیدم که رطب از کربلا آورده‌ام

اربعین قبل از حسین، عباس دستم را گرفت            بـاز حـاجـت زیر ایـوان طـلا آورده‌ام

گفت باران که نیامد، تیرباران شد تـنم            چـند سـوغـاتی بـرای بـچـه‌ها آورده‌ام

هر دو مشکم پاره شد بین دوتا دست قلم            از همه شرمـنده‌ام، فـرق دوتا آورده‌ام

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

زودتر برگرد خیمه فکر معجر کن حسین            چون خـبرهای بد از شـام بـلا آورده‌ام

مرثیۀ تشییع مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

با تـمـام أنـبـیـا و اولـیـا تـشـیـیـع کـرد            نیمهٔ شب عشقِ بی‌مانند را تشییع کرد

پشت تابوتِ علی می‌رفت کعبه غرق اشک            قبله سرگردان! پر از شور و نوا تشییع کرد


حضرت قرآن ناطق را به روی دوش خود            با تـمام سـوره‌ها و آیه‌ها تـشـیـیع کرد

منبر و گلدسته و محراب مشکی پوش شد            مسجدکوفه علی را با عزا تشیـیع کرد

بوسه بر دست حسن زد، دست زینب را گرفت            با یتـیـمـانش شبانه پابه پا تشـیـیع کرد

با تمام شیعـیان در عالم ذر گریه کرد            سائلان بودند و با خیل گدا تشییع کرد

با تـمـام آسـمـان‌ها و همه منـظـومه‌ها            اولین مظلوم عالم را خـدا تشییع کرد!

: امتیاز

مرثیۀ تشییع مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

نام خود را نقش کن امشب به ایوان علی            ای به قربان عـلی و ای به قربان علی

سالها رفـتـیم مشهـد تا که دربـانی کنیم            تا که شاید یک سحر باشیم دربان علی


من که شبها می‌رسم تا صبح بارانی شوم            چشم خود را می‌سپارم دستِ باران علی

عـرش هم حـتی نـدارد بی‌نـیـازیِ مـرا            مادرم زهـرا بزرگـم کرده با نـان علی

خوش بحال بچه‌های بی‌کَسِ آن روزها            حسرت ما هست و خوابی روی دامان علی

مثلِ زینب مثلِ عباس است مثل اکبر است            هرکه امشب می‌شود پاره گریبان علی

یک طرف ام‌البنین و یک طرف سوزِ رباب            گریـۀ ما را در آورده شـبـسـتان عـلـی

گوشه‌ای پیراهن بابای خود را باز شُست            ام‌الکثوم است و این شامِ غـریبان علی

مثل چشمان حسین و مثل چشمان حسن            آه می‌سـوزد جگـرهای پـریـشان عـلـی

وقت غسلش دست را روی شکاف سر گذاشت            آب هم آتش گرفت از زخم سوزان علی

خضر اُفتاده زمین جـبریل اُفتاده زمین            اصلا امشب می‌شود این خانه ویران علی

اینطرف دست حسن، آنسو حسین بی‌کفن            یک کفن را می‌کشند آرام بر جان علی

سر به تابوتِ پدر می‌زد حسن می‌زد حسین            وای از عباس و از تشیـیع پنهـان علی

بعد از این باید برای کـربـلا آمـاده شد            آخرین روز است زینب بود مهمان علی

آخرین حرفی که می‌زد با یتیم کوفه بود            گفت روزی می‌رسند اینجا یتیمان علی

کوفه بعد از من مدارا کن تو با سرنیزه‌هات            کوفه جان زینب و جان تو و جان علی

ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن*            نام ما ثبت است از اول به دیوان عـلی

هر زمانی که نجف می‌خواهم اما جور نیست            با قـطاری می‌روم سمت خراسان علی

با عـلی ما آمدیم با عـلی جان می‌دهـیم            خاک ما را فاطمه خوانده است ایران علی

 *تتضمینی از غزل حافظ

: امتیاز

مرثیۀ تشییع مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

تا بیـابان نجـف، او را شـبـانه می‌برند            مثل زهـرا نیمۀ شب، مخفیانه می‌برند

آن که عمری بار غم بر روی شانه می‌کشید            حال جسمش را غریبانه به شانه می‌برند


باز هـم داغ مـزار مخـفـیـانـه تـازه شد            چون علی را هم به قبری بی‌نشانه می‌برند

بـچـه‌های داغـدیـده از کـنـار تـربـتـش            بار سنگـین غـم او را به خانه می‌برند

کوفیان کشتند حیدر را، ولی در کربلا            اهل بیـتش را چرا با تـازیـانه می‌برند

کودکان خـسـتۀ او را به جرم بی‌کسی            بی‌بـهـانه می‌زنـند و بی‌بهـانه می‌بـرند

ای «وفایی» آل عصمت، در ره احیای دین            حرف خود را بر در حیّ یگانه می‌برند

: امتیاز

مدح و مرثیۀ مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بسم اله است یا عـلـیِ مـستـجـاب‌ها            در زیـر بــاء آمـده بـابِ جــواب‌هـا

حق نقطه‌ایی ز مدح علی بیشتر نگفت            عجـزند در سـتایش آن هم، کتاب‌ها


در عالمِ ملائکه دلدارشان عـلی‌ست            تمثال اوست یوسفِ کنعان خواب‌ها

چون کشتیِ نجات در امواج می‌رسد            بیرون شود به نام علی اضطراب‌ها

تا گوش و لب به محفل مولا سپرده‌ایم            بردیـم از مجـالـسِ ذکـرش ثـواب‌ها

آنانکه با بهـشـتِ ولایت غـریـبـه‌اند            پیـش از جـهـنـم‌انـد دچـار عـذاب‌ها

وقتی به چشم‌های عـلی دل نداده‌اند            بایـد که گـم شـونـد به راهِ سـراب‌ها

آنکس که هست دست خدا، منبرش کجاست؟            لعـنت به دست دوزخـیِ انتـصاب‌ها

از بوسـتـان سـرخِ امـام غـدیـر بود            در دشت غاضریه روان شد گلاب‌ها

پیش از دمی که سنگ بر آن آشنا زنند            از شرمشان زدند به چهـره نقاب‌ها

گر یک طناب شهر مدینه به دست دید            بـردند کـوفـه آل عـلی را طـنـاب‌ها

: امتیاز

مناجات شب قدری با خداوند کریم

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

میان بندگانت بدتر از من نیست! تنها من!          تو دستم را گرفتی و اسیر دستِ دنیا؛ من

گنهکارم؛ به تاثیرِ دعاهایم امیدی نیست          گمانـم فـاصله‌ افـتاده ‌از درگـاهِ تو تا من


تو در دستانِ پینه‌بسته، در اشک یتیمان و          به دنبالِ تو می‌گردم چرا عمری‌ست اینجا من؟!

چه برکت دادی و شد سفره‌ام رنگین و رنگین‌تر          ندانستم اگر چه حرمتِ نان و نمک را من

به جایِ آبـروریـزی همیـشه آبـرو دادی          فقط شرمنده‌ام کردی! نمی‌دانم که آیا من

تو را آنگونه که باید عبادت کرده‌ام یا نه!          مبادا بندگی کرده‌ست جنّ و إنس، إلّا من

پُر از خوف و رجایم، کار دستم داده عصیانم          چه محتاجم به غفرانِ تو بیش از پیش‌ترها من

شبِ قدر است و بیمارِ گناهم؛ گوشۀ چشمی          تویی «نِعمَ الطّبیب» و سخت محتاجِ مداوا من

إلهی لاتـؤدّبنی؛ نبـینم خشم و قهـرت را          عذابم کن ولی یک لحظه سرسنگین نشو با من!

: امتیاز

غزل مناجاتی با خداوند کریم

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : غزل

گـفـتـند خالق تو، دارد بـنـای عـفـوت            با سر دویده‌ام چون دارم هوای عفوت

از روسیاهِ بدکار یک بار، دل نکندی            جرم مرا نوشتی، یک عمر پای عفوت


حسّ غـریـبه‌ها را اصلاً ندارم اصلاً!            تو عاشق گـنه‌کار، من آشـنای عفوت

خواب از سرم پریده، از بسکه گریه کردم            دنبال خود کشیده، من را صدای عفوت

سـربار بـودم اما من را بغـل گـرفـتی            بار عـذابم افـتاد، بر شانه‌های عفـوت

خون مرا بریـز و تـرس مرا مریزان            چون بیشتر می‌ارزد، خوف و رجای عفوت

بی‌آبـرویـی‌ام را اهـل کـسـا خـریـدنـد            آخر مرا کـشیدند، زیر عبای عـفـوت

یارب گدای ارباب، دارد هوای ارباب            با تذکره بگو که این هم بجای عفوت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیرا به دلیل ایراد محتوایی حذف شد، فراموش نکنیم که حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: لَا تَتَجَاوَزُوا بِنَا الْعُبُودِيَّةَ ثُمَّ قُولُوا فِينَا مَا شِئْتُمْ وَ لَنْ تَبْلُغُوا وَ إِيَّاكُمْ وَ الْغُلُوَّ كَغُلُوِّ النَّصَارَى فَإِنِّي بَرِي‏ءٌ مِنَ الْغَالِينَ. ما را از مرز عبودیت خارج نکنید و به سرحدّ ربوبیت نرسانید، آن گاه هرچه می ‏خواهید در فضیلت ما بگویید، لیکن بدانید که حق ثناگویی ما را ادا نخواهید کرد. از غلوّ کردن درباره ما بپرهیزید و همانند نصاری که درباره عیسی علیه‌السلام غلو کردند نباشید، که من از غلوّ کنندگان بیزارم الاحتجاج ج ۲ ص ۴۳۸، بحارالانوار ج ۲۵ ص ۲۷۴، اثبات الهداه ج ۵ ص ۳۹۱

قبل از تو که ببخشی، دیدم حسین بخشید            لطف حسین نگذاشت، جایی برای عفوت

مناجات شب قدری با خداوند کریم

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : دوبیتی

خــدایــا دامـنــی آلـــوده دارم            به درگـاه تو بـاز افـتاده کارم
شنـیدم مـونسی با دل‌شـکـسته            نظر کن از کرم
بر حال زارم


کـریـما، منـعـمـا، پـروردگارا            ببـین خـوبیِّ ‌تو بد کرده ما را
گـنه کـردیم اگر
پـرده دریـدیم            تو اما پرده‌پـوشی کن خطا را

خدایا من کی‌ام عبدی که دانی            ز تـو غـافـل، پـی لـذات آنـی
نمی‌آید ز من غیر از خطا، لیک            نـمـی‌آیـد ز تو جز مـهـربـانی

نسـیـم عـفـو تو امشب وزیـده            دو قطره اشک از چشمم چکیده
ملک در نامـۀ اعـمـالم امشب            به جز لطفـت ندیـده که ندیـده

الهی محضرت را دوست دارم            تضرع بر درت را دوست دارم
مقرم در بساطم جز گنه نیست            ولیکن حیدرت را دوست دارم

دو دست سائل و دامـان حیدر            من و احسان بی‌پـایـان حـیدر
الــهــی بـه عــلــی بـه عــلـی            ز من بگدر خدایا،
جان حیدر

فـقـیـرم، زیر دین العـفـو گفتم            به رب عـالـمـین العـفـو گـفتم
شب قـرآن ‌به‌سر آمد، دوبـاره            الـهی بالحـسـین العـفـو
گـفـتـم

امام مـهـربـان العـفـو می‌گفت            لـب‌تـشـنـه چــنــان مـی‌گـفـت
به زیر دشـنه آقا فکـر ما بود            برای شیعـیان العـفـو می‌گفت

: امتیاز

غزل مناجاتی با خداوند کریم

شاعر : افشین علا نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بُـردم تو را ز یـاد و به یـاد منی هنوز            شبها مـرا به اسم، صدا می‌زنی هـنوز

از دامـن گـنــاه در افــتــاده‌ام بـه چــاه            اما چو مـاه در شب من روشـنی هنوز


زین جسم ناتوان، چه به جز عجز دیده‌ای؟            ای روح بیکران! ز چه رو در تنی هنوز؟

بر چون منی که یوسف خود را فروختم            رو می‌کنی به نـفـحـۀ پیـراهـنی هـنوز

داری اگـرچه لـشـکـری از پـاکـدامنان            مـشـتـاق دیـدن مـن تـردامـنـی هـنــوز

گردن‌کشی مرا ز تو هـرچند دور کرد            نزدیک‌تـر به من ز رگ گـردنی هنوز

از من بـعـیـد نـیـسـت بـنـالـم، که آه را            بـیـرون مـی‌آوری ز دل آهـنـی هـنـوز

بر کـشـتـزار عـمر خود آتش زدم ولی            در جستجوی دانه در این خرمنی هنوز

تکـرار شـد خـطـای من اما خـدای من            در کار عیب پوشی و بخـشیدنی هنوز

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی با خداوند و مرثیۀ امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

یاکریم الصفح رحمی کن به ما؛ ما را ببخش           خسته‌ایم از این همه جرم و خطا؛ ما را ببخش

کاری از ما بر نمی‌آید؛ خودت کاری بکن           باز کن امشب گره از کار ما؛ ما را ببخش


اشکمان را در بیاور؛ آبرومان را بخر           در مناجات سحر وقت بُکا ما را ببخش

با مدارا کـردنت کـلی خجـالت می‌کشیم           یا بزن، تنبیه‌مان کن خوب، یا ما را ببخش

هرچه تو دلسوزمان هستی ولی ما در عوض           بی‌حیا هستیم؛ خیلی بی‌حیا؛ ما را ببخش

قبل از آنکه روزه را با روزی تو وا کنیم           یک شب از این ماه قبل ربّنا ما را ببخش

یا غیاث المستغـیـثـین یا امان الخـائـفین           دست ما خالی ست بی‌چون و چرا ما را ببخش

کم نبخـشـیدی گـنهکـاران عـالـم را خدا           مثل طیب‌ها، رسول ترک‌ها، ما را ببخش

موقع جان کـندن و هنگـام مـیزان عمل           چند جا یاریمان کن، چند جا ما را ببخش

ای که زود از بندگان خویش راضی می‌شوی           لطف کن این دفعه هم جان رضا ما را ببخش

شاهدی با پای دل هر شب زیارت می‌رویم           یک شب جمعه بیا در کربلا ما را ببخش

نذر خوبان تو خیلی خوب گریه می‌کنیم           در میان روضه شب‌های عزا ما را ببخش

واسطه کردیم امیر المؤمنین را پیش تو           به گل روی علی، امشب خدا ما را ببخش

ما دل بابای مـان را هم به درد آورده‌ایم           یا ابانا! یا عـلی مرتضی! ما را ببخـش

همسرت را در میان کوچه‌ها سیلی زدند           با چه رویی خواستند از تو بیا ما را ببخش

: امتیاز

مناجات با خداوند کریم و روضه سیدالشهدا علیه السلام

شاعر : یونس وصالی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

برای دردهایم روز و شب فکر دوا کردم           برای جرعه‌ای از جام فیض تو دعا کردم

تو گفتی رَتِّلِ اَلْقُرْآنَ تَرْتِیلاً، به روی چشم           رسیدم تا به اُدْعُونِی تورا از جان صدا کردم


مرا قُـلْ یٰا عِـبٰـادِی، اَلَّـذِینَ أَسْـرَفُوا امید           چرا که از ولادت تا کنون خبط و خطا کردم

تو با لاٰ تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اَللّٰهِ‌ت مرا خواندی           من این دل را به مهر و رحمت تو آشنا کردم

فَمِنْهُمْ مَنْ قَضىٰ نَحْبَهُ سخن از عهد بستن شد           و با خود گفتم آیا بر عقود خود وفا کردم؟

تو پرسیـدی أَلَمْ أَعْـهَدْ إِلَیْکُـمْ یٰا بَنِی آدَمَ؟           نه واللهِ؛ رَهَم را از صراط تو جدا کردم

أَ لَمْ یَعْـلَـمْ بِـأَنَّ اَللّٰهَ را خـواندم نفـهـمـیدم           کجا محض رضای تو کمی شرم و حیا کردم؟

من نادان به فکر خود نمایی و ریـا بودم           تمام کـارهایم را من از روی ریـا کردم

خوش آنان که رَضِیَ اَللّٰهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْه‌اند           بدا بر حال همچون من که بر خود بد روا کردم

تو گفتی این جهان لهو و لعب، باشد متاعش کم           ولی دل را به دنیا و متاعش مبتلا کردم

إِذِ اَلْأَغْلاٰلُ فِی أَعْنٰاقِهِمْ می‌ترسم از آن روز           مرا رحمی نما یارب اگر چه ظلم ها کردم

به إِنَّ اَللّٰهَ تَوّٰابٌ رَحِـیم‌ات می‌دهم سوگند           ببخش آن جمله اعمالم که تنها در خفا کردم

خودت گفتی برای قُربِ من با واسطه آئید           دلم را خوش به اولاد کریم مرتضی کردم

برای این که گردد شاملِ حالِ دلم لطفت           نشستم دست بر سینه و رو بر کربلا کردم

برای آنکه گردد ضامنم شاهِ غریبِ طوس           دو خط روضه، دو قطره اشک هم نذرِ رضا کردم

سخن از روضه شد یاد لب خشک علی اصغر           در آن وقت و در آن ساعت میان گرگ‌ها کردم

میان کوفیان یا قَوْمِ، إِنْ لَمْ تَرْحَمُونی گفت           فدای غربتش باشد اگر بُغض و بُکا کردم

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

دوبـاره دست به روی سر گدا بکشید            دوباره پرده به روی گـنـاه ما بکـشید

بی‌آبـرو و خـطاکار و مست عـصیانم            کشان‌کشان دل من را سوی خدا بکشید


تـمــام زنـدگـیــم را گـنــاه پُــر کــرده            دوبـاره بـنـدگـیـم را به ابـتـدا بکـشـید

خجالت از روی مهدی کشیدم و گفـتم            بنا نـبـوده که جـور مرا شـما بکـشـید

اگر ببیند علی خیلی آبـروریزی است            حسابِ بی‌سر و پا، بی‌سر و صدا بکشید

کـنـار دشـمـن زهـرا مـرا نـسـوزانـید            مسـیـر آتـش‌مان را جـدا جـدا بکـشـید

بـهـشـت را به رفـیـقـان آشـنـا بـدهـید            غریبه را به سوی مشهدالرضا بکشید

کـنـار سـفـرۀ مـهـمـانـی خـدا امـسـال            برای سائل درمـانده هم غـذا بـکـشـید

مریض گریه‌ام و تشـنۀ سبـوی حسین            به خشکی لب من خاک کربلا بکشید

جنازه‌ام به زمین ماند جـان مـادرتـان            مرا حـوالی شـش‌گوشه زیر پا بکشید

: امتیاز

مدح و مناجات با مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : عباس شاه زیدی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

هـنوز می‌شـنـوم هـق‌هـق صـدایت را            صــدای آن نــفــس درد آشــنـایـت را

نبرده‌اند ز خاطر، نه ‌آسمان، نه زمین            هـنوز بغـض نفـس‌گـیر نـالـه‌هایت را


هنوز هم شب و ماه و ستاره می‌گردند            به کـوچـه‌ کـوچۀ تـاریخ، ردّ پـایت را

هنوز هم سحر و نخل و چاه، دلتنگ‌اند            شـمـیم عـطـر دل‌ انـگـیـز ربّـنـایت را

کدام کوچه در این شهر خواب ماند و ندید            به دوش خـسـتۀ تو کـیـسۀ غـذایت را

تو ناشـناس‌تـرین آیـه‌ای که دست خدا            فــراتــر از ابــدیّـت نــهــاد پـایـت را

تو آن نماز پذیرفته‌ای به درگه دوست            که نا امید نکـردی ز خـود گـدایت را

کدام قـلّۀ سرکـش به سجـده سر ننهـاد            شـکـوه جـذبـۀ پـیـچـیـده در ردایت را

در این غروب مه‌آلودِ بی‌خدایی و کفر            بپـاش بر تن سـرد زمـین، دعـایت را

بیـا کـمیـل بخوان تا دمی دَهَـم پـرواز            کـبـوتـر دل سـرگـشـته در هـوایت را

در این همیشه که پابند توست هستی من            به عـالـمی نـدهم عـشـق بی‌فـنـایت را

: امتیاز

مدح و مرثیۀ مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

غـرقِ طلـوعِ توست، شب انتـظار هم            مست از شرابِ رؤیـتم؛ اما خـمار هم

گـلـدسـتـه‌ام؛ خـراب؛ ولـی دائـمُ‌الاَذان            ای أشـهـدت سـرودِ لـبـم در مـزار هم


از بـی‌نــوازشـانِ یـتـیـمـم؛ ابـوتـراب!            پایی بکـش به روی سر این غـبار هم

ای وحی! اگرچه مفـتخـرم از کـتابتت            از لـکـنتِ زبـانِ غـزل شـرمـسـار هم

از ابرهای هر نفـست خُـطبه می‌چکـد            از چـشمِ شـاعـرت کـلمـات قـصار هم

از خاکِ پـای عین شفـایت که بگذریم            هوی مسـیح، می‌وَزد از ذوالفـقـار هم

در شیهه‌های اسبِ تو «هَل‌مِن‌مُبارز» است            دشمن هراس دارد از او؛ بی‌سوار هم

خرمافروشِ نخلِ تو ایمان‌فروش نیست            نفـروخت شهـدِ نـام تو را پای دار هم

در انـزوای خـانه‌نـشـینت نـبـردهاست            شیر است، شیرِ زخمی پشتِ حصار هم

تنهـاتـرین قـصیـدۀ دنـیـای شعـرکُـش!            در یاری‌ات سروده نشد یک شعار هم

ای عـمرِ غـصـۀ دلت از نـوح، بیشتر            شصت‌وسۀ تو پیرتر است از هزار هم

نـشـنـاخـتـنـد قـدر تو را آن زمـانـیـان            ای نـاشـنـاس! مـردم این روزگـار هم

: امتیاز

مدح و منقبت مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : غزل

نـدیـدم من شـراب از گـریه بهتر            گرفتم در دو دستم جـام و ساغـر

صـد و ده بـار گـفـتـم یـا عـلـی و            هـزاران بـار رفـتـم پـیـش حـیدر


بـه دور خــانـه‌اش گـشـتـم نـدیـدم            کسی محتاج‌تر از خود به‌ این در

حـیــات طــیّـبـه دارد  حـیــاطـش            فـقـط بردار می از حوض کـوثر

بـچـیـن از شـاخـۀ طـوبا مـحـبّـت            نشـو مشـغـول چـنـدین کیسـۀ زر

نـشــسـتـه زیــر ایــوان بــلـنـدش            مـیــان قــوس او ادنـی پـیــمـبــر

چه فیضی برده‌ از تـسبـیح زهـرا            گـدای فـضـه و اســمـاء و قـنـبـر

همین دورهمی عین بهـشت است            بپـرس از میثم و سلـمان و بـوذر

چه نازی می‌کشند از ذوالفـقارش            مـسـلـمـان و یـهـودی بعدِ خـیـبـر

عـلـی مـرتـضـی آن اسـم اعـظـم            خودش با اسم زهرا زد به لشکر

نـجـف را دوست دارم قـبـل مکه            شـدم از حـاجـیـان کـعــبـه بـرتـر

گـرفـتـار و پـریـشــان ضـریـحـم            رسـیــده وقـت دقُّ الـبـاب نـوکـر

نجف، باب الحسن هم داشت ای کاش            که وا می‌شد مـیـان صحـن مـادر

در رحمت یقین باب الحسین است            قــیـامـت مـی‌کـنـد آقـای مـحـشـر

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

در رحمت فقط باب الحسین است            قــیـامـت مـی‌کـنـد آقـای مـحـشـر